سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : جواد محمد زمانی
نوع شعر : مدح
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : ترکیب بند

كو آن كه طی كـند شب عـرفـانی تو را           شـاعـر شـود حـقـیـقـت نـورانـی تـو را

این رودهـا كـه هـمـسـفـر بی‌قـراری‌انـد           تـحـسـیـن نـمـوده‌انـد خـروشـانـی تو را


با صد هـزار شاخـه گـل یـاس هم بهار           هـم‌پـای نـیـسـت عـطـر گلستـانی تو را

وقـت عـبـادت آیـه‌ای از نـور می‌شـوی           تـا عـرش مـی‌بـرنـد چـراغــانـی تـو را

تـسـبـیـح كـرده‌انـد خــدا را فـرشـتـگـان           تـا دیـده‌انـد جـلــوه ســبــحــانــی تـو را

بـایـد فـرشـتـگـان پـی درك فـصاحـتـت           از بـر كـنـنـد مـتـن سـخـنــرانـی تـو را

انــدوه رنـج‌هـای تـو بـا آن مـسـاحـتـش           پُـرچـیـن نـكـرد صـفـحـه پیـشانی تو را

هجده گل از حیات جهان چـید دست تو

ای بـاغ‌هـای خـرم تـوحـیـد، مـسـت تـو

این چـشمه‌ها بدون تو آب روان نداشت           این دشت‌ها بدون تو طبع جـوان نداشت

بهـتـر ز یـاس‌های تو نُه‌ چـرخ گـل ندید           بهتر ز دودمان تو هـفـت‌ آسمان نداشت

ای مـهـربـان‌تـر از هـمۀ شهـر با عـلـی           ای آن كه چون تو شهر علی مهربان نداشت

نُه سال با تو چشم عـلـی روی غـم ندید           نُه سال جز تو قلب عـلی همزبان نداشت

نُه سال جـز تـو مـادر گـل‌ها كـسی نبود           نُه سال جز تو باغ علی باغـبـان نداشت

نُه سـال سـفـره‌های فـقـیـران شـهـرتـان           جز با تنور بخشش این خانه نان نداشت

بـانـو! مـدیـنـه عطـر شما را گرفته بود           اما چرا كسی خـبـر از قـبـرتـان نداشت

باشد ولـی ز خـاك بـهـار تو بـاقـی است

در بـاغ یـاس عطر مـزار تو باقی است

عـزم شـمـا مـبـارزه از سـر گرفـته بود           تـصـمـیـم بر جـهـاد مـكـرر گـرفـته بود

لشكر شد اشك‌های شما در مصاف خصم           وقتی شـرار فـتـنـه‌گـری در گـرفته بود

آن روز تــیـغ خـطـبـۀ تـو آب دیـده بـود           حال و هوای حمله به خیـبـر گرفته بود

آن روز واژه‌هـای شـجـاع تو در نـبـرد           جان از جوان و دل ز دلاور گـرفته بود

زینب كه خطبه‌های سراسر حماسه خواند           این درس را، ز مكـتب مـادر گرفته بود

ای مــادر شــلـمـچـه! امـیــد شـهــادتــم           در پشت روضه‌های تو سنگر گرفته بود

دلخـسـتـه‌ام، طراوت كـارونم آرزوست

لیـلای جان! جزیره مـجـنـونم آرزوست

برداشت دست حق ز رخ شب نقاب را           حـس كـرد بـاز پـنـجــره‌هـا آفــتــاب را

بـیـدار گـشـتـه‌ایـم و دل‌آشـفـتـه دشمـنان           دیگر مگر به خواب بـبـیـنـند خواب را

بـایـد امـیـد داشت به فـردای پُـرغـرور           بایـد فـزون نـمـود در این ره شتـاب را

گـفـتـا به حق تجلیِّ نـور خـمـیـنی است           هر كـس كه دیـد رهبـر این انـقـلاب را

فـریـاد می‌زنیـم در این شـور بـی‌كـران

«عجّل علی ظهوركَ یا صاحب الزمان»

نقد و بررسی